برای همسر عزیزم ....
بیست ونهم اذر سالگرد ازدواجمون بود زمان خیلی زودتر از انچه که فکر می کنیم میگذره چند روزه پیش دو تا موی سفید میون موهای پرپشت وسیاهم به چشمم خورد نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت یکی دو روز نکندمش چون شنیدم که موی سفیدو بکنی زیاد میشه منم جو گیر شده بودم و تا چند روز نکندمش ولی بالاخره طاقت نیاوردم و کندمش خلاصه در سن بیست ونه سالگی و هم زمان با پنجمین سالگرد ازدواجمون دو تا از موهای سفیدمم کندم باورم نمیشه انقدر همه چی داره زود میگذره از همین جا وبا صدای بلند واز ته ته دلم میخوام از علی عزیزم که نه تنها همسرمه دوست و یاور و عشقم و .....به خاطر همه ی خوب بودناش به خاطر همه ی صبوری هاش به خاطر همه دوست داشتن هاش به خاطر همه ی فهمیدن هاش واصلا ...
نویسنده :
مامان هنگامه
2:15