تبسم تبسم ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

زیباترین تبسم زندگی

بیست ماهه شیرین وشیطون

1392/9/30 0:40
نویسنده : مامان هنگامه
680 بازدید
اشتراک گذاری

تبسم خانوم مامانش بالاخره رسید به بیست ماهگی خیلی منتظر بودم که تبسم بیست ماه بشه نمیدونم چرا بیست یه حس خوبی بهم میدم عدد بیست پر از انرزیه به تیناو ترنمم همیشه میگم بیست نه خواهر داره نه برادر بیست همیشه بیسته خلاصه دخترک بیست ماه من خیلی شیرین وشیطون شده هر روز منتظر یه دلبریه جدیدیم دیروز هانیه ومجید خونه ی ما بودن هانیه می گفت هنکام ماشا.. چقدر شیطون شده ادم دوست داره گازش بگیره میرفت جلوی اقا مجید وپشتشو میکرد ومی گفت بلوز منو بکش بعد یه ذره می رفت جلو ومی گفت حالا ول کن یه چیزی مثل تیر کمون .تبسم عاشق میوه پوست کندنه مخصوصا نارنگی نارنگی پوست کنده اورده گذاشته تو دهن من یه ذره به نارنگیه نخش مونده بود اومده اونو گرفته و میگه اخ اخ سرشم تکون میده تلویزیون عمو پورنگ نشون میده تبسمم ادای پهلون پنبه رو در میاره که بادش خالی میشه با بابا علیش رفتن بیرون خرید علی میگه کیسه ی خریدا رو گرفته پاهاشم باز باز راه میره کیسه ها  رو میاره .امروز گشنه اش شده اومده جلوی در اشپزخونه و دستشو میکشه به شکمش وبا گریه میگه غذا غذا دیروز زیاد خوابیده بود دیشب که براش لالایی گذاشتم یه ساعت چرخوندمش باباش بیچاره که از لالایی ما خوابیده بود بالاخره بعد از یک ساعت چرخوندن ولالاییخوندن  تو تاریکی گذاشتمش زمین اومدم یواش پاشم باباشو بیدار کنم یه دفعه دیدم یه چیزی از زیر پتو اومده بیرون با دوتا چشم تو تاریکی با من بای بای میکنه میگه مامانی مامانی فکرکن نمیدنستم بخندم یا گریه کنم ولی خندیدم اخه خیلی با حال بود براش جنگل حیوانات خریدم طوطیش نبود گریه وزاری که طوطی تجایی ؟تجایی؟ خلاصه همگی بسیج شدیم تا طوطی خانومو پیدا کنیم که خداروشکر موفق شدیم ...دارم به تبسم شکلای هندسی رو یاد میدم دایره رو یاد گرفته دراز کشیده بود شیشه میخورد شیشه اشو از دهن مثل گلش اورده بیرون ومیگه دالل (دایره)خودم از تعجب ارور داده بودم یه سی دی داره اسمش نی نی کوچولو انقدر این نی نی کوچولو رو دیدم که دیگه فکر میکنم تلویزیون هیچی نداره دختر م انقدر خانوم شده که دیگه چند وقت با من دستشویی نمیاد میگه عیب فوتبالستها شروع شده بهش میگم تبسم اسم این کارتون چیه میگه مامانی عیبه (بخاطر اینکه شورت پوشیدن )دخترم شده گشت ارشاد خونه ی ما رفتیم دکتر دکتر دستشوکرده زیر لباسش که معاینه اش کنه گریه وزاری که عیبه حالا فکر کنید وقتی میخواستم پوشکشو باز کنم چه قیامتی به پا شده بود انقدر گریه کرده بود که دیگه نفسش بالا نمی اومد . بهش میگم تبسم بگو تبسم اسدی با کلی قروقمیش میگه تبسم اس دلم میخواد بغلش کنم و محکم محکم فشارش بدم .خداروشکر دیگه سرما خوردگی هم از خونه امون رخت بست رفت البته گوش شیطونه کرد تبسمم خداروشکر خداروشکر اشتهاش برگشت انقدر این مدت درست وحسابی غذا نخورده بود که دیگه فکر میکردم معده نداره این روزا تبسم حسابی پر انرزی شده به طوری که من دیگه واقعا بعضی وقتها کم میارم وتسلیم میشم ...                                                                                                                                   

 

 

 

 

دخترم حسابی برای خودش خانمی شده کتاب میخونه نقاشی میکشه دفتر نقاشی ومداد رنگی برمیداره میگه مامانی چشم چشم بعد که براش میکشم میگه بابا علیه میگه مامانی دش (درس) رفته بودیم بازار اسب دیده بود مامانی اسب مامانی اسب بردمش جلو میگه مامانی میترشم (میترسم )جلوی بخاری خوابیده بودم داشتم به ترنم میگفتم خیلی هوا سرده تبسم پتوشو اورده انداخته روم خیلی حال داد....

 

 

 به کروکودیل میگه تروتودیل به میمون میگه میمان به موز میگه موس خیلی خوردنی شده  خیلی خیلی خوشگل حرف میزنه تا لباس تنش میکنم میگه اننازه(اندازه )است تا یه لباس نو میبینه یا لباسی که تا حالا ندیده سرشو بالا پایین میکنه ومیگه مبارک رفته بودیم با علی لباس بخریم  علی از اتاق پرو اومده بیرون میگه مبارک مبارک به ترنم میگه ننم به تینا میگه نینا به من میگه انگام به باباش میگه بابا علی به سوسیس میگه  دوسیس به سلام میگه دلام به دایره میگه دالره به  خاله میگه اله به امیرحسین میگه دایی حدن (حسین)بهش میگم تبسم امام اول میگه علی میگم امام دوم میگه علی میگم امام سوم میگه حدن حدن شروع میکنه به سینه زدن انقدر قشنگ به جایزه میگه جازه که دلم میخواد تمام جایزهای عالمو براش بخرم 

تبسم روز چهارشنبه حالش خوب نبود یک بار بالا اورد و البته گلاب به روتون حسابی هم دچار اسهال شده بود بهش دارودادم بعدازظهر بهتر شده بود شبم خوب بود ولی پنج شنبه صبح وقتی داشتم میرفتم خونه ی مامانم گلاب به روتون یه عالمه روم بالا اورد وحسابی تب کرد بردمش دکتر بهتر شد ولی دوباره جمعه هم تهوع داشت هم اسهال شدید خیلی حالش بد بود انقدر که میخواستم ببرمش بیمارستان داروهاشو بهش دادم یکم بهتر شد شنبه بردمش پیش دکتر خودش بعد از معاینه ودادن دارو یه نامه هم برای بیمارستان بهم داد داشتم سکته میکردم خیلی روزای بدی بود بچه ام تبسم اب شد خیلی عذاب کشید هیچی دیگه ازش نمونده خیلی روزای بدی بود امیدوارم برای هیچ کس پیش نیاد 

 یازدهم اذر تبسم رو از پمپرز گرفتم البته خودش خودش رو گرفت چون من حالا حالا ها قصد نداشتم تبسم رو از پمپرز بگیرم ولی یه مدت طولانی بود که دیگه تو پمپرز جیش نمیکرد یا اگه هم یه جیش میکرد گریه میکرد که عوضش کنم منم تند تند عوضش میکردم ولی چند روز بود به محض اینکه پمپرزش میکردم گریه میکرد وخودش به سرعت برق و باد باز میکرد میبرد مینداخت توی سطل زباله و اینطوری مامان تنبلشو مجبور کرد که از جیش بگیردش خداییشم دو روز اول خیلی استرس داشتم که نکنه یه موقع حواسش نباشه و جیش کنه انقدر تند تند میبردمش دستشویی که بیچاره بچه ام تا دستشویی رو میدید میگفت مامانی جیش ننارم روز سومم داشتم توی اشپزخونه غذا درست میکردم اومد شلوارم گرفت وگفت مامانی جیش دارم و دیگه خیالم راحت شد و خداروشکر خداروشکر این قضیه هم تموم شد وتبسم خانم مثل همیشه خیلی خانم بود خداییشم از اولشم اصلا اصلا منو اذیت نکرده نه تو بارداری نه وقتی به دنیا اومد نه حالا که دیگه بزرگ و خانم شده یه وقتایی شیطونی میکنه خوب اونم اقتضای سنش دیگه مثلا نمونه اش امروز یه پول برداشته میگه مامانی جایزه گفتم باشه تبسم بریم جایزه بخریم حاضر شدیم و داشتیم میرفتیم که تلفن زنگ زد تبسم خانمم از فرصت استفاده کرد وکیف لوازم ارایش مامانشو برداشت تا اونجایی که جان در بدن داشت انگشت مبارک رو داخل روزلب بخت برگشته من کرد و صورت ودستان مبارک رو کلی زیبا کرد و حالا فکر کنید من بیچاره چه حسی داشتم صورتشو هر چی شستم که نرفت دستاشم فرمز قرمز انقدر که وقتی رفتیم سوپر مارکت جناب فروشنده به تبسم گفت عموجون چی مالیدی به خودت من بیچاره ام صورتم از خجالت شد مثل دستای تبسم وسکوت کردم یا تازگیها میره تو کشوی خوراکیها میشینه و میگه جایزه جایزه صندلیشو برمیداره میاره تو اشپزخونه میزاره جلوی کابینت ومیره روش وایمیسه و هرچی اون بالا باشه و دستش برسه رو با یه اجازه مامانی برمیداره حالا فرقی نمیکنه گوشی موبایل باشه ساعت باباش باشه رفته توی یخچال نشسته بهش میگم تبسم سرده اومده بیرون به قول خودش کوشو (کلاه ) گذاشته سرش دوباره رفته توی یخچال ....از دست باباش ناراحت شده قهر کرده رفته روی پله ....عصبانی که میشه اخم میکنه ومیگه اه دعوا پ(پرو) خیلی باحال میگه دقیقا مثل وقتی میگه که من از دستش عصبانی میشم و دعواش میکنم

رفته توی یخچال بهش میگم سرده اومده کلاهشو سرش کردهنمونه ای از شیطنت این روزا تبسم خانم قهر کرده اینم مکان قهرشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بهاره
3 دی 92 16:28
عزیزم با این عکسهای قشنگت مخصوصا عکس اول بوس برای تبسم جونی مرسی بهاره ی عزیزم خودمم عکس اولشو خیلی دوست دارم