تبسم تبسم ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

زیباترین تبسم زندگی

صورتی خاله

1392/10/29 16:59
نویسنده : مامان هنگامه
354 بازدید
اشتراک گذاری

تبسم عزیز دل مامان وارد بیست ویک ماهگی شده دی ماه برای تموم اونایی که دانش اموز دارن ماه امتحان ودرس و اضطراب و... ماهم از این قاعده مستثنا نیستیم ترنم وتینا که حسابی مشغول درس و امتحان هستن انقدر که به تبسم میگم تینا و ترنم کجان میگه درس امتحان یه دفتر و مداد وچند تا کتاب براش گذاشتم میره سراغشون و میگه درس وامتحان بهش میگم تبسم دو دوتا چند تا میشه میگه چهار تا دخترم ای بی سی دی انگلیسی رو هم بلده وخیلی بامزه میگه بهش میگم تبسم ماشین باباعلی چیه ؟؟ با صدای بلند میگه ا ز ا ر ا  میگم تبسم بره مدرسه امتحان چند بگیره میگه بیست انقدر دیگه تو درس ونمره و امتحانیم که تبسم به سیب هم میگه بیست ترنم وتینا تا میان پایین میگه بالا بالا درس درس. تبسم با وسایل اشپزیش برامون اشپزی میکنه و شام و ناهار درست میکنه و من میشم نی نی و تبسم میشه مامان تازگیها همه اش میگه غصه ی نی نی رو بگو و خودش نی نی میشه وصدای نی نی در میاره و منم غصه ی بچه گی خودشو براش تعریف میکنم وخیلی دوست داره یه سری از وسایل اتاقشم که دیگه به دردش نمی خورد رو جمع کردم .

تبسم یه لباس صورتی داره هانیه اومده بود خونمون تنش کرده بودم گونه هاشم یه کم صورتیه قدرت خدا با لباسش ست شده بود. انقدر که هانیه امون بهش گفت صورتی خاله صورتی خاله ما هم دیگه بهش میگیم صورتی خاله مامان ناهید یه کوچولو برای بیست وهشتم صفر نذری داشت من و بچه ها هم رفتیم اونجا تبسم وامیر علی هم تا میتونستن شیطونی کردن و دل ما رو بردن دستاشونو باز میکردن وبدو بدو میرفتن بغل همدیگه و تبسم به امیر علی می گفت عشگم (عشقم ) بعد همه باید دستاشونو باز میکردن وتبسم بدو بدو می رفت بغلشون

بابا علی زحمت کشید ما رو برد امامزاده صالح که تبسم خیلی دوست داشت و خیلی ذوق کرد وبعدشم رفتیم پاساز تندیس یه چرخی زدیم و تبسم رو بردیم رستوران مادر و کلی مثل همیشه ذوق کرد. تبسم با باباش رفت دستاشو بشوره وقتی اومد من ذوق مرگ شدم دیدمش انقدر خوشگل صورتشو نقاشی کرده بود که دلم میخواست لپاشو گاز بگیرم عزیزم خیلی ناز ودوست داشتنی تر تر تر شده بود ....

جمعه هم رفتیم باغ گل خرید کنیم که خیلی شلوغ بود واذیت شدیم وفقط چند تا بامبو خریدیم که به قول یه دوست شامس میاره بعدهم چون نزدیک سال مادربزرگ عزیزم بود که خدا بیامرزدش رفتیم بهشت زهرا ویک کم سبک شدیم خلاصه جمعه ی غم انگیزی بود واقای همسر فرداش منو برد بازار و بهم گفت با خیال راحت برای خودت بگرد واب وهوایی عوض کن واقعا دستش درد نکنه خیلی خوب بود فقط یه اشکالی داشت که دلم پیش تبسمم بود بیشتر از این که اون به من وابسته باشه خودم نمی تونم بدون تبسم باشم وهیچ جایی بدون تبسمم بهم خوش نمیگذره ولی بعضی وقتها لازمه ...

راستی تبسم خانم به معنای واقعی خانم ومستقل شده والان نزدیک دو هفته است که دیگه شیشه هم نمیخوره چند روزی بود خیلی شیشه می خورد یه کوچولو هم سرما خورده بود وهانیه می گفت شاید به خاطر سرما خوردگی که بی اشتهاست خلاصه با تمام مخالفت های بابا علی تبسم رو از شیر هم گرفتیم بعداز ظهر روز اول یه گریه ی ازته دل وسوزناک کرد و خوابید وقتی بیدار شد بهانه اش کمتر شد ولی تا چند روز موقع خواب یادش می افتاد وخیلی بی اشتها بود ولی خداروشکر خداروشکر الان مثل باباش یه لیوان شیر سر صبحانه میخوره وبقیه روز غذا و میوه دوست داره ....

دخترک این روزها خیلی خوشگل چهار زانو میشنه و ما دلمون میخواد هر دقیقه  برامون چهار زانو بشینه هر روز صبح دوش میگیره و خیلی خوشگل مسواک میزنه وماجرات نداریم اسم مسواک رو بیاریم شبها موقع خواب بعداز ماچ وموچ شب بخیر میگم تبسم بگو بسم ا.. و بخواب خیلی غلیظ وبا اعتماد به نفس میگه اللهم صل ... وصلوات میفرسته خیلی خوشگل برامون سفره می چینه وبه قول خودش نمک (کمک ) میکنه وبعد هم با صدای بلند میگه نام (شام )حاضر به شدت به من ابراز محبت میکنه وخیلی خوشگل وقتی میخواد منو صدا کنه میگه مامان عزیزم بعضی وقتها هم میگه هنگام عزیزم لدفا (لطفا )پاشو عاشق این مدل حرف زدنشم به باباش میگه بابا علی عزیزم جایزه جایزه خیلی قشنگ شلوارش ودر میاره ومیپوشه وخودش برای خودش هی  لباس در میاره ومیپوشه و به قول خودش حاضر میشه خیلی خیلی هم گرمایی برعکس من این ماه رو خیلی دوست نداشتم خیلی طولانی وسخت بود تینا و ترنم امتحان داشتن تبسم خیلی اذیت شد خیلی از وسایل خونه امون به طور اتفاقی وناگهانی شکست و خیلی خیلی  غصه خوردم البته به قول مامانم خدا روشکر که خسارت مالی بوده راستی عکسای تبسمم حاضر شد خیلی عالی و خوشگل وهنرمندانه بود دست اقای ادریسی ونسیم جون درد نکنه واقعا خیلی هنرمند وبااخلاق هستن وکلی انرزی مثبت بهمون دادن البته دختر منم خیلی خیلی خوش عکسه

 تبسم ودوست جدیدش پاگنده که خیلی دوستش داره

تبسم از شدت گشنگی دیگه حسابی غصه دار وناراحته

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)